دوست
من در سال های دبستان آدم گوشه گیری بودم. از جمع فرار می کردم. در سال های بعد دوست هایی پیدا کردم. اما خیلی کم و محدود. جمع های دوستی را دوست نداشتم. بودن با یک دوست را ترجیح می دادم. اما حالا چند سالی می شود که دوستی هایم گسترده تر شده. از زیاد شدن این عدد هراسی ندارم و از قرار گرفتن در جمع های دوستانه هم لذت می برم. چند روز پیش که خواستم نام دوست هایم را گوشه ای برای خودم بنویسم گیج شدم. حسابشان دارد از دستم در می رود. یادم افتاد که پدر هم در جوانیش همینطور بوده. یک بار که خواسته لیستی از دوستانش بنویسد آن عدد آنقدر بزرگ شده که حالا خودم هم یادم نیست. حالا در بیست و شش سالگی به دو تا نکته ی مهم رسیده ام. اول اینکه پروسه ی دوست یابی را همین جا و در همین سن متوقف کنم. نه اینکه آدم های خوب کم باشند. اما وقت و انرژی و عاطفه ی من محدودیت هایی دارد. من در همین هفته ی گذشته ی دو تا دوست جدید را دیدم. دیگر ذهنم گنجایش این همه رابطه با آدم های گوناگون را ندارد. دوم اینکه تصمیم گرفتم لیستی بنویسم از تمام دوست هایم. دیده و نادیده. فرقی نمی کند. دوست های من یعنی همه آن ها که گوشه ای از ذهن و قلب من را گرفته اند. بعد خوب به این لیست و این اسم ها نگاه کنم. بعد طبقه بندی کنم. به این شکل که آن ها که به من نزدیک ترند را در یک طبقه ی جدا بنویسم. و آن ها که دورترند در لیستی دیگر. آن وقت دیگر آدم های این دو دسته قاطی نمی شوند. آن وقت دیگر برای یک دوست دور یک عالمه احساس و توجه صرف نمی کنم. آن وقت دیگر تاریخ تولد همه ی دوستانم را گوشه ی تقویمم یادداشت نمی کنم. من در سن بیست و شش سالگی به این نتیجه رسیدم که آدم رابطه های گسترده و سطحی نیستم. من آدم رابطه های محدود و عمیقم. کمیت هیچ وقت کیفیت نیاورده. من ترجیح می دهم دوستانم از تعداد انگشتان یک دستم کمتر باشند. اما دوست واقعی باشند. دوست واقعی یعنی شریک غم و شادی.
بعدا نوشت: لیست هایم را درست کردم. یک دسته دوستان نزدیکم که همانطور که گفتم از تعداد انگشتان یک دستم کمترند اما کافی اند. یک دسته دوست های دور منند که بیشتر دوستانم در همین دسته جا گرفتند و لیست بلند بالایی شد. یک دسته ی سومی هم درست کردم که صرفا دوستان مجازی منند. یک چند نفری هم اضافه آمدند و در هیچ کدام از این سه دسته جا نگرفتند. کسانی که سال تا سال سراغ آدم را نمی گیرند و وقتی کاری دارند پیدایشان می شود. حالا آرام ترم. دیگر اصراری ندارم نظم این دسته ها را به هم بزنم و کسی را از لیست دوستان دور به دوستان نزدیک اضافه کنم. حالا هر کس سر جای خودش هست. قطعا لیست دوستان دور و مجازی من همیشه باز هست. ولی ترجیح می دهم دوستان نزدیکم همچنان از انگشتان یک دستم کمتر باشند.