دلتنگي
با رفتنت ديگر نه دلگيرم نه دلتنگ
بي دل شدم بي دل که دلتنگي ندارد
+ نوشته شده در پنجشنبه هفدهم آذر ۱۳۹۰ ساعت 22:42 توسط صبا رهگذر
|
بي دل شدم بي دل که دلتنگي ندارد
در اين مدتي که از سازم فاصله گرفته بودم يک چيزي در زندگيم کم بود. بعد از اينکه ساز زدم آرامش عجيبي پيدا کردم. انگار گمشدهاي را پيدا کرده بودم.
راستي جلسهي قبل استاد حرفهايي زدند که فکر ميکنم بد نيست آن حرفها اينجا هم مطرح شوند. اينکه واقعا چرا مردم از هر چيزي که زشتتر و نکرهتر باشد بيشتر خوششان ميآيد؟ مثلا صداي گوگوش. چرا اينقدر سطح زيبايي شناسي مردم پايين آمده؟ اين روزها از اين سوالها زياد در ذهنم هست.
عنوان مصراعي است از شهريار.