بوی بهار
امروز ۵ اسفند است. بوی عید می آید. برای من همیشه اسفند ماه از خود فروردین شیرین تر است. مثل پنجشنبه ها که از جمعه ها شیرین تر است. انتظار شیرینی در اسفند هست که در هیچ کدام از ماه های سال نیست. بنشینی کمدها را بیرون بریزی و از دلشان خاطره ها را بیرون بکشی. نگاه کنی به شال سفیدی که سر سفره عقد بر سرت بود و به یاد آن روز لبخند گوشه لبت بنشیند. نگاه کنی به عکس های کودکی. آلبوم عروسی را ورق بزنی. هدیه هایی که یار برایت خریده بود را نگاه کنی و مثل ۱۸ سالگیت ذوق کنی. پوستر کنسرت ها و تیاترهایی که با هم رفته اید ببینی. نوار کاست ها و سی دی هایی که زمانی شب و روز گوش می کردی ببینی. دفتر شعرهای قدیمی یار را ببینی. هر سال موقع دیدن تک تک شانچنان ذوق می کنم که انگار اولین بار است آن ها را می بینم. بنشینی با زرچوبه تخم مرغ هفت سین را رنگ کنی. سبزه بکاری و هم زمان در دلت احساس جوانه زدن و سبز شدن داشته باشی. گل هایی که یار کاشته و سبز شده اند ببینی و قربان صدقه شان بروی. گل هایی که در آب جوانه زده ببینی و از فکر کاشتنشان توی گلدان های سفالی قند توی دلت آب شود. می دانی من فکر می کنم خوشبختی حتما در دیدن لحظه های کوچک هست. اصلا همین چند روز پیش خوشبختی را دیدم که کنارمان قدم می زد. وقتی داشتیم کنار هم قدم می زدیم و برمی گشتیم به خانه مان. هر سال این روزها که می رسد مدام شعر قیصر را برای خودم می خوانم:
بفرمایید فروردین شود اسفندهای ما
نه بر لب بلکه در دل گل کند لبخندهای ما
+ نوشته شده در یکشنبه پنجم اسفند ۱۳۹۷ ساعت 9:28 توسط صبا رهگذر
|